جدول جو
جدول جو

معنی مطالعه کردن - جستجوی لغت در جدول جو

مطالعه کردن
(اُ دَ)
بررسی کردن. نگریستن در چیزی برای وقوف بر احوال آن: طلیعه فرستند و احوال ترکمانان مطالعه کنند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 379). بوزنه گرد انجیرستان می گشت و یک یک را مطالعه می کرد بعضی به کار می برد و بعضی برای ذخیرۀ ایام مستقبل خشک می کرد. (سندبادنامه ص 164).
تو خود مطالعۀ باغ و بوستان نکنی
که بوستان بهاری و باغ لاله ستان.
سعدی.
، قرائت کردن. خواندن کتاب یا مکتوبی بی آواز. مرور کردن کتابتی به چشم: تا حکماء آن را برای استفادت مطالعه کنند. (کلیله و دمنه).
زایچۀ طالعت مطالعه کردم
سلطنت از موضع السهام برآمد.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 147).
بسیار کرده دفتر خوبی مطالعه
جز روی تو نیافته سر دفتر آفتاب.
خاقانی (ایضاً ص 59)
لغت نامه دهخدا
مطالعه کردن
باز نگریستن، باز خواندن، بررسی کردن بدقت نگریستن در چیزی برای و قوف بدان: پس از مکه بهندوستان آمد و حال مطالعه کرد، خواندن کتاب یا نوشته ای و فهمیدن آن
فرهنگ لغت هوشیار
مطالعه کردن
خواندن، به دقت بررسی کردن، پژوهیدن، تحقیق کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مطالعه کردن
للدّراسة
تصویری از مطالعه کردن
تصویر مطالعه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مطالعه کردن
Study
تصویری از مطالعه کردن
تصویر مطالعه کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
مطالعه کردن
étudier
تصویری از مطالعه کردن
تصویر مطالعه کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
مطالعه کردن
estudar
تصویری از مطالعه کردن
تصویر مطالعه کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
مطالعه کردن
studieren
تصویری از مطالعه کردن
تصویر مطالعه کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
مطالعه کردن
uczyć się
تصویری از مطالعه کردن
تصویر مطالعه کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
مطالعه کردن
учиться
تصویری از مطالعه کردن
تصویر مطالعه کردن
دیکشنری فارسی به روسی
مطالعه کردن
вчитися
تصویری از مطالعه کردن
تصویر مطالعه کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
مطالعه کردن
studeren
تصویری از مطالعه کردن
تصویر مطالعه کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
مطالعه کردن
estudiar
تصویری از مطالعه کردن
تصویر مطالعه کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
مطالعه کردن
studiare
تصویری از مطالعه کردن
تصویر مطالعه کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
مطالعه کردن
अध्ययन करना
تصویری از مطالعه کردن
تصویر مطالعه کردن
دیکشنری فارسی به هندی
مطالعه کردن
مطالعہ کرنا
تصویری از مطالعه کردن
تصویر مطالعه کردن
دیکشنری فارسی به اردو
مطالعه کردن
เรียน
تصویری از مطالعه کردن
تصویر مطالعه کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
مطالعه کردن
kusoma
تصویری از مطالعه کردن
تصویر مطالعه کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
مطالعه کردن
ללמוד
تصویری از مطالعه کردن
تصویر مطالعه کردن
دیکشنری فارسی به عبری
مطالعه کردن
学习
تصویری از مطالعه کردن
تصویر مطالعه کردن
دیکشنری فارسی به چینی
مطالعه کردن
공부하다
تصویری از مطالعه کردن
تصویر مطالعه کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
مطالعه کردن
çalışmak
تصویری از مطالعه کردن
تصویر مطالعه کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
مطالعه کردن
belajar
تصویری از مطالعه کردن
تصویر مطالعه کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
مطالعه کردن
পড়াশোনা করা
تصویری از مطالعه کردن
تصویر مطالعه کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
مطالعه کردن
勉強する
تصویری از مطالعه کردن
تصویر مطالعه کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مطابقه کردن
تصویر مطابقه کردن
اتفاق کردن متحد شدن، مقابل کردن چیزی است بمثل آن
فرهنگ لغت هوشیار
مطالبه کردن: روح افزای بر بالین دایه نشست و از هر گونه مطالبت میکرد و میگفت: ای رعنا، این چکار بود که تو کردی ک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصالحه کردن
تصویر مصالحه کردن
آشتی کردن پیمان آشتی بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرافعه کردن
تصویر مرافعه کردن
دست به گریبان شدن به هم در افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخالطه کردن
تصویر مخالطه کردن
مخالطت کردن: هرآن کسی را که با اهل شرع مخالطه کرده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
کوش کوشیدن، گزافیدن مکاسیدن کوشش بسیار کردن جهد بلیغ کردن: ضرابیان در تجدید زر و منافع ضرابخانه مبالغه میکردند، افراط کردن زیاده روی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطالبه کردن
تصویر مطالبه کردن
باز جستن طلب کردن چیزی یا حق خود را از کسی، بازخواست کردن
فرهنگ لغت هوشیار
واهر گراندن بغلط انداختن یکدیگر.} ، اول مرتبه بعضی از حکام ولایات و سر کردگان مغالطه خواهند کرد) (منشات قائم مقام. چا. قائم مقامی 154)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مراجعه کردن
تصویر مراجعه کردن
سرزدن
فرهنگ واژه فارسی سره
طلب کردن، حق خواهی کردن، حق خود راخواستن
فرهنگ واژه مترادف متضاد